متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

یکی یه دونه پسرمامان

دفترعاشقانه من و تو

                                                      یکی یکدانه ام متینم اگرتونبودی این کلبه هیچ وقت ساخته نمی شداینجا رو ساختم تا زیر سقفش راحت بهت بگم دوستت دارم این یک هدیه است به تو تک تک خشتهای این کلبه با عشق گذاشته و بنا شده متینم وجود گرمت به این کلبه عطر زندگی بخشیده دم مسیحای تو روح زندگی را به من بخشیده خداوند مهربان را شکر که هدیه اش را به من بخشیده تا اینجوری به...
25 شهريور 1393

پسریعنی ........

پسریعنی عشق مامانش پسر یعنی پا ودست زخمی پسر یعنی کار کن مگو چیست کار  پسر یعنی مرد باش و مردونه رفتار کن پسر یعنی یه دنیا غم بغضی که می ترکه و اشک نمی شه پسر یعنی تکیه گاهت می شم (قول) پسر یعنی غرور و غیرت پسر یعنی انجام دادن کارهای خاص پسر یعنی زور و بازو پسر یعنی مرد خونه وقتی بابا نیست سنم نمی شناسه یعنی چی ؟ پسر بودن یعنی آزادی که آ اولش تا ی آخرش همش مسئولیته پسر بودن یعنی حرفهایی که می مونه ته دل پسر بودن یعنی مرد که گریه نمی کنه پسر بودن یعنی بی نهایت عاشق بودن پسر بودن یعنی معنای صبوری و سختکوشی               &nb...
9 مرداد 1393

افطاری

سلام ملوس مامان امسال رمضان حال وهوای دیگه ای داشت چون شما قندعسل هم پیشمون بودی ومن خیلی خوشحال بودم حدود آخر ماه مبارک بود که بابایی تصمیم گرفتیم همه را دعوت کنیم وافطاری بدیم چون گوسفند هم نذر داشتیم برنامه ریختیم یکدفعه اونا هم قربونی کنیم وبا گوشتش از مهمانها پذیرایی کنیم قرار بر این شد مهمانی جمعه شب 27 ماه مبارک رمضان باشه برا همین من به تک تک مهانها زنگ زدم و دعوتشون کردم وبابایی هم با قصاب تماس گرفت و قرار شد سه شنبه شب بیاید اون روز شما را گذاشتیم خانه مادرجون تا اذیت نشی اما به دلیل اینکه قصاب بد قولی کرد و دیر آمد مجبور شدم بیام دنبالت وقتی برگشتیم خانه گوسفند را آورده بودن شما همین که دیدیش زدی زیر گریه بالاخره گوسفند قربونی شد...
4 مرداد 1393

شیطون بلا آقا متین

سلام شیطون مامان اینقدر بازیگوش شده ای که نگو و نپرس با هیچ اسباب بازی بازی نمی کنی فقط عشقت موبایل - کنترل تلویزیون - تبلت و کامپیوتر هست وقتی می گذاریمت داخل روروک دوست داری خودتا به بیرون پرتاب کنی یاد گرفتی از پله های اتاق میری بالا وقتی میگم متین اوف میشی نرو بالا نگام می کنی برام می خندی قربونت برم مواقعی که کار دارم می خواهم برم بیرون پیش مادرجون تنهات می گذارم و میرم وقتی بر می گردم سریع بغلم میشی و بوسم میکنی و ازم جدا نمیشی چیز جدید دیگه ای که یاد گرفتی به مبل دست می گیری و بلند میشی اما چون هنوز خیلی نخودی می خوری زمین الهی مامان قربونت بشه واقعا حالا اول خرابکاریته انشاالله خدا حفظت کنه و هیچ آسیبی نبینی خیلی دوست دارم بوسسسسسسس ...
26 تير 1393