متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

یکی یه دونه پسرمامان

افطاری

1393/5/4 19:43
نویسنده : مامان زهرا
210 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ملوس مامان امسال رمضان حال وهوای دیگه ای داشت چون شما قندعسل هم پیشمون بودی ومن خیلی خوشحال بودم حدود آخر ماه مبارک بود که بابایی تصمیم گرفتیم همه را دعوت کنیم وافطاری بدیم چون گوسفند هم نذر داشتیم برنامه ریختیم یکدفعه اونا هم قربونی کنیم وبا گوشتش از مهمانها پذیرایی کنیم قرار بر این شد مهمانی جمعه شب 27 ماه مبارک رمضان باشه برا همین من به تک تک مهانها زنگ زدم و دعوتشون کردم وبابایی هم با قصاب تماس گرفت و قرار شد سه شنبه شب بیاید اون روز شما را گذاشتیم خانه مادرجون تا اذیت نشی اما به دلیل اینکه قصاب بد قولی کرد و دیر آمد مجبور شدم بیام دنبالت وقتی برگشتیم خانه گوسفند را آورده بودن شما همین که دیدیش زدی زیر گریهگریه بالاخره گوسفند قربونی شد و تا دیر وقت کار داشتیم و شب گوشت ها را به رستوران بردیم و فردای اون روز مقدمات مهمانی از قبیل بردن ظرف برای چیدن زولوبیا خرید خرما و دیگر کارها را انجام دادم بالاخره روز جمعه فرا رسید و قرار بود همه ساعت 20 رستوران باشن که شما و من وبابایی زودتر رفتیم و بعد کم کم یکی یکی آمدن موقعه ای که اذان تمام شد افطاری را کشیدن و همه مشغول صرف شدند و شما قند عسل هم همش بغلم بودی و خیلی خسته شده بودی و اخر مراسم بغل عمو وحید خواب رفتی بالاخره اون شب هم به سلامتی خیلی خوب تمام شد. خیلیییییییی دوست دارم بوسبوسبوس

             

پسندها (1)

نظرات (0)