متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

یکی یه دونه پسرمامان

خاطرات نوروز گل پسر

سلام پسر شیطون مامان امسال لحظه سال تحویل نصف شب بود برای همین شما خواب بودی من و بابایی در کنار شما که خواب تشریف داشتی سال را با یا مقلب القلوب آغاز کردیم و برات سال خوبی را آرزو کردیم و صبح راهی عیددیدنی شدیم اول به خانه مادر بزرگ رفتیم و ناهار را هم اونجا بودیم و بعداظهر راهی خانه مادر جون و عزیز شدیم و از روز دوم به بعد هرروز خانه عمه ها و عموها دعوت بودیم و هر کجا که می رفتیم شما جیگر مامان اول مثل شاهزادها اینقدر باکلاس می نشستی و بعد اینقدر شروع به شیطنت می کردی که نگو نپرس که مجبور می شدیم زود پاشیم روز یازدهم نوروز همه قرار بود برای عید دیدنی بیاین خانه ما از چند روز قبل شروع کردم به تمیز کردن خانه اما شما گل پسر اینقدر شیطنت کر...
15 فروردين 1394

لحظات پایانی سال 93

ماه من! دو بهار است که در کنارمی و تو در میان ناباوری من وارد دومین سال زندگیت شدی نتونستم از عهده شکر نعمت وجودت بربیایم در آستانه دومین سال زندگیت رو به درگاه خدای مهربونم که هرچه دارم از اوست خالصانه سجده شکر بجا میارم و تنها حرفی که در این لحظه میتونم به خدای خودم بزنم اینه که: "معبودمن! تو رو شکر میکنم که این نعمت بی نظیر را به من هدیه کردی. خدای من! از تو می خواهم که به من کمک کنی تا پسرم رو اونطور که دوست  داری بزرگ کنم و پسری شایسته رحمت و لطف خاص تو تربیت کنم. پروردگار بی همتای من! پسرم را در کمال سلامت و آرامش حفظ کن و در تمام لحظه های زندگیش یار و همدمش باش. آرامش قلبم متینم!این دعاها و همه دعاهایی که در قلبم...
28 اسفند 1393

چهارشنبه سوری

                                                                                                                      ...
26 اسفند 1393

آرامشمی

آرامش من متینم من در این هیاهوی زندگی آرامشی دارم از جنس تو فرقی ندارد چه ساعت از شبانه روز باشد صدایت را می شنوم خورشید در دلم طلوع می کند وقتی آغوشت را بروی تمام آرزوهایم باز می کنی آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم که جز آرامش آغوشت تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم . به چشمان من تو نهایت احساسی - نیازی به چشمان من تو چیز دیگری هستی ناب و بی تکرار ... من برای دوست داشتنت - برای لمس دستانت - برای نگاه از چشمانت - برای بوسیدنت - برای نجوای عاشقانه در گوشت از هیچ کسی اجازه نمی گیرم حتی از خودت ... تمام زنانگیم را نذر شادیت می کنم تو فقط برای من بخند من احساسم را با همین دست نوشته ها به  قلبت می رسانم فقط باتو زنده ام ...
16 بهمن 1393

یلدا

پسر شیرینم چه حسی بالاتر از اینکه میدانم تمام دنیای تو شده ام و چه عشقی بالاتر از علاقه من به تو ؟ من زیباترین گل بهاری شب یلدایت و تو بلندترین شب خو شبختی من ( تو و من ) یلدای با هم بودنمان دراز باد قند عسل مامان هر سال با اومدن شب یلدا مصادف میشه با تولد داداش طاها که امسال هم مثل سالهای گذشته ابجی رضیه زحمت کشیده بود و یه تولد حسابی برا داداشی گرفته بود که حسابی خوش گذشت دست ابجی رضیه و عمو وحید درد نکنه و داداش طاها هم انشالله همیشه سلامت و موفق باشه.                            &nb...
12 دی 1393