متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

یکی یه دونه پسرمامان

آرامشت آرامش من است

متینم امشب بر خلاف همیشه که با هزار لالایی و شعر و فرار از دست من و بازیگوشیهای فراوان خواب بهچشمهای نازت می آمد بی دغدغه و با کمترین تلاش روی تخت چندین بار چشمهای قشنگت را باز و بسته کردی و آرام خوابیدی و من خنده ام گرفته بود از اینکه تا اون لحظه بالا و پایین می پریدی و انرژیت ته کشید و در یک لحظه مثل اینکه دستگاهی رو از برق بکشن خاموش شدی و من همانطور که موهای نرم لطیفت رو نوازش می کردم و می بوئیدم به این فکر می کردم که چقدر زیباست لمس تو و چه زیباست بودنت با اینکه این روزا بسیار پر تحرک شدی گاهی اوقات از کنترل من خارجی ولی وقتی که آرام و معصوم پلکهای قشنگت رو روی هم می گذاری و سکوت در و دیوار خونه را می گیره دلم بی تاب شیطنتهایت می شه و ه...
10 بهمن 1394

دلنوشته ای دیگر

عزیز تمام غزل های من - انیس تمام نفس های من در اشک و شب و ساز گل می کنی در این آینه باز گل می کنی دلم را به دست جنون داده ام دوباره به یاد تو افتاده ام چه آرام از من گذر می کنی جهان مرا تازه تر می کنی خیال قشنگ تو تبان شده شب غربتم ستاره باران شده چراغ شب عشق یادت بخیر تو ای کودکم یادت بخیر تو با ماه و لبخند و نان آمدی در طلوع دل انگیز صبحی قشنگ تو از عمق نفس از ته جان آمدی حضورت به دریاچه جان داد باز پس از کوچ مرغابیان آمدی سکوت شب شهر دلگیر بود تو مثل صدای اذان آمدی زمستان من با تو زیبا شده          زمستان من با تو یعنی بهار    &...
15 دی 1394

یلدا

                        عطر یلدا برسد از نفس ثانیه ها شانه ام بر شب زلف تو مهیا شده است                                                     * همنفسم یلدایت مبارک*                          ...
30 آذر 1394