لبخند
لبخند بزن به زندگی ... ! لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند. لبخند بزن به دیروزی که خوش بود و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود. لبخند بزن به آسمانی که برای نظافت زمین زیر پایش اشک شوق جاری می کند. لبخند بزن به تمام گل های عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا می سازند. لبخند بزن به خدایی که با نعمت هایش لبخند را میهمان لبهایت می کند. ...
نویسنده :
مامان زهرا
9:24
سه سال و سه ماه و سه روز
گاه شمار زندگی (سه سال و سه ماهگی)
یه اتفاق بد
سلام عزیزم امروز 20 دی هست و بدترین روز زندگیم چون پدر بزرگم از این دنیا رفت واقعا جایش خالیست پدربزرگ یعنی همه ی خاطرات خوب کودکی ... پدربزرگ یعنی شوقی که شتابان مرا می رساند به خونه ی قدیمی و ساده ای که حالا هیچ پدربزرگی نیست ... ...
نویسنده :
مامان زهرا
14:47
گاه شمار زندگی (سه سال و دوماهگی)
یلدا
آخر پاییز شد همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !! بشمار تعداد دل هایی را که به دست آوردی بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی فصل زردی بود تو چقدر سبز بودی؟ جوجه ها را بعدا با هم میشماریم... عزیزم یلدایت هندونه ای و شاد ...
نویسنده :
مامان زهرا
21:34