متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

یکی یه دونه پسرمامان

لبخند

                       لبخند بزن به زندگی ... ! لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند. لبخند بزن به دیروزی که خوش بود و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود. لبخند بزن به آسمانی که برای نظافت زمین زیر پایش اشک شوق جاری می کند. لبخند بزن به تمام گل های عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا می سازند. لبخند بزن به خدایی که با نعمت هایش لبخند را میهمان لبهایت می کند. ...
15 بهمن 1395

یه اتفاق بد

سلام عزیزم امروز 20 دی هست و بدترین روز زندگیم چون پدر بزرگم از این دنیا رفت واقعا جایش خالیست پدربزرگ یعنی همه ی خاطرات خوب کودکی ... پدربزرگ یعنی شوقی که شتابان مرا می رساند به خونه ی قدیمی و ساده ای که حالا هیچ پدربزرگی نیست ...                 ...
20 دی 1395

یلدا

آخر پاییز شد همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !! بشمار تعداد دل هایی را که به دست آوردی بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی فصل زردی بود تو چقدر سبز بودی؟ جوجه ها را بعدا با هم میشماریم... عزیزم یلدایت هندونه ای و شاد ...
30 آذر 1395