متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

یکی یه دونه پسرمامان

خاطرات نوروز گل پسر

1395/1/15 17:55
نویسنده : مامان زهرا
721 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر شیطون بلای مامان

امسال لحظه سال تحویل اول صبح بود برای همین شما خواب بودی من و بابایی در کنار شما که خواب تشریف داشتی با توکل به خدا سال جدید را آغاز کردیم و سال خوبی را برایت آرزو کردیم و نزدیک ظهر بود که راهی خانه مادر بزرگ شدیم و ناهار را هم اونجا بوذیم و بعداظهر راهی خانه مادرجون و عزیز شدیم و از روز دوم به بعد هرروز خانه عمه ها و عمو دعوت بودیم و هرکجا می رفتیم عید دیدنی شما جیگر مامان اول اینقدر با کلاس پیش من می نشستی و بعد کم کم شروع به شیطنت می کردی روز یازدهم همه قرار بوذ عید دیدنی به خانه ما بیایند برای همین از چند روز قبلش شروع به تمیز کردن خانه کردم و شما هم فدات بشم حسابی بهم کمک کردی و بالاخره اون شب آمد و خدا را شکر بخوبی از مهمانها پذیرایی کردیم و روز سیزده هم راهی روستا شدیم و حسابی هوا سرد بود و بازم شما شیطنت خودت را انجام دادی و نتیجه اش این شد که وقتی که برگشتیم جسابی سرما خوردی تا جایی که مجبور شدیم به دکتر ببریمت اما باز خدا را شکر الان خوب هستی.

              

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)